بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

این باد بی قراری وقتی که می وزد دلهای سر نهاده ی ما بوی بهانه های قدیمی می گیرد...
۲۶ مهر ۹۳ ، ۰۰:۰۸
ف.ص

آسمان وقتِ قرار من و تو ابری بود

تازه با رفتنِ تو وضع هوا بدتر شد...

۲۲ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۷
ف.ص

"فکر کنم باران دیشب مرا شسته...امروز توام!"

۲۲ مهر ۹۳ ، ۰۵:۲۲
ف.ص
بازگشته ام از سفر،
.
.
.
سفر از من باز نمی گردد...
۲۱ مهر ۹۳ ، ۰۵:۲۳
ف.ص

.

..

... هرجور حساب می کنم "معجزات پنجره فولادِ تو صد در صد است"....

۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۳۰
ف.ص

برای ساختن یک جهانِ جعلی، که در آن هیچ چیز، همان چیزی نباشد که باید، گروهی از آدم ها، سرسختانه تلاش کرده اند و ایشان به احترام همین تلاشِ جان فرسایِ غول آسایِ کمرشکن، دمی به صداقت باز نخواهند گشت... دمی.....

...ابوالمشاغل، نادر ابراهیمی...


پ.ن: توانِ کش مکشم نیست بی تو با ایام... برونم آور از این ماجرا که میمیرم...

۱۳ مهر ۹۳ ، ۱۷:۲۸
ف.ص

 راغب اصفهانی در محاضرات حکایتی نقل می کند که عالم نحوی را در قبر گذاشتند. ملکان علیهماالسلام با او گفتند: "من ربک". گفت: "مَن" اسمی است مرفوع المحلّ تا مبتدا باشد، و"ربّک" خبر اوست. عمودی بر سر او کوفتند. گفت گناه من چیست که شما نحو نمی دانید؟...

.

.

.

حالا حکایت ماست که عمر گذراندیم ...به هیچ...

۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۲
ف.ص

خداوندا ما را از شر کسانی که دوستمان دارند محفوظ بدار....

...ابله محله، کریستین بوبن...


۰۹ مهر ۹۳ ، ۲۳:۰۸
ف.ص

می خواهم به یاد من باشی، اگر تو به یاد من باشی؛ عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند...

...کافکا در ساحل، هاروکی موراکامی...


۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۶:۳۰
ف.ص

ای مونس روزگار چونی بی من

ای هم دمِ غمگسار چونی بی من

من با رخ چون خزان خرابم بی تو

تو با رخ چون بهار چونی بی من...


۰۳ مهر ۹۳ ، ۲۱:۰۰
ف.ص

در راستای دفاع از پایان نامه ام در روز دفاع مقدس "بر روی سنگ قبر من بنویس سربازی که نجنگید اما شکست خورد!" 

.

.

پ.ن.١: معلم پیش دبستان شده ام امروز!

پ.ن.٢: تو اسمش را بگذار یک جور انتقام از تمام سال هایی که ماده و تبصره، سازمان ها و مسئولیت بین المللی خواندم ...


۰۱ مهر ۹۳ ، ۰۶:۱۷
ف.ص

ناتالیا گینزبورگ نوشته ای دارد به اسم فضیلت های ناچیز... گینزبورگ می گوید: تا آن جا که به تربیت بچه ها مربوط می شود فکر می کنم به آن ها نباید فضیلت های ناچیز بلکه باید فضیلت های بزرگ را آموخت. نه صرفه جویی را که سخاوت را و بی تفاوتی نسبت به پول را... نه احتیاط را که شهامت و حقیر شمردن خطر را.... نه زیرکی را که صراحت و عشق به واقعیت را... نه سیاست بازی که عشق به هم نوع و فداکاری را ... اما معمولا ما برعکس عمل می کنیم.... اگر واقعا هم بشود انسان هایی با این خصوصیات بار آورد به هر حال اجتناب ناپذیر است که با آدم هایی این چنین خودخواه، تند، عصیانگر، کم شفقت، مستبد و کم توان در همدردی و شفقت مواجه نشوی...

.

.

.

کلید بعضی آدم ها این است که رویشان حساب نکنید. روی خودتان حساب کنید. مخصوصا وقتی حال تان بد است یا  درب و داغان اید اصلا نباید این کار را بکنید...

این افراد با آن فردیت پررنگ اصلا زیر بار این نقش که عصا یا ستونی باشند که قرار است شما به آن تکیه بدهید، نخواهند رفت. اصولا آدم های این طوری از آن گروه های دوستانی که«گیرند دست دوست در پریشان حالی و درماندگی» نیستند. آن ها از آدم های این طوری، از پریشان حالی و درماندگی بیزارند. به همین دلیل باید یاد بگیرید که وقتی با آن هایید باید همیشه روی خودتان حساب کنید. اصلا اگر این طوری هستید آن ها با شما خواهند ماند. اگرنه به سرعت و با بی رحمی طرد خواهید شد و تنها گذاشته خواهید شد. آن ها به شکل تکاملی، آن مادر بی رحم طبیعت اند که در نهایت فقط گونه های قوی تر را در دامان شان پناه خواهند داد. چون فردیت رشد یافته به وفور خودخواهی هم خواهد آورد. چون کسی نمی تواند بگوید در نهایت کدام خطرناک تر یا غیرانسانی تر است؛فردیت های خودخواه یا فضیلت های ناچیز.......می دانید چه می خواهم بگویم؟....

... میراث جهانی بشریت، حبیبه جعفریان...



I used to think the worst thing in life is to end up all alone, It's not... The  worst thing in life is to end with people who make you feel all alone

...World's Greatest Dad, Robin Williams...


۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۴۰
ف.ص

.

.

هنوز با همه دردم امیدِ درمان است...

۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۳
ف.ص

یا رب نظر تو برنگردد؛

                     برگشتن روزگار سهل است...

۱۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۷
ف.ص
" به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آن چه به آن امید داری. زیرا موسی رفت برای خانواده اش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکه ی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند."
...امیرالمؤمنین علی علیه السلام...





پ.ن: همیشه کابوس همین جوری است. یعنی از اولش معلوم نیست کابوس است و با چیزهای خوب شروع می شود... مثلا با یک دشت زیبا شروع می شود...دشت واقعا زیباست..رودخانه هم دارد..گله ی گوسفندی آن دورهاست و سگ گله ای دور و بر گوسفندها می گردد. چوپان نی می زند و سگ گله آرام آرام جلو می آید... نزدیک تر که می شود معلوم می شود سگ، سگ نیست...گرگ است...رئال مادرید، محمد طلوعی...
۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۷
ف.ص