بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار....خدایا شما انقدر مهربونید که آتیش رو قبل از رسیدن من که یه آدم سرما خورده هستم این جا گذاشتید که بدتر نشم...دمتون گرم...دمتون گرم...پس بذارید ازتون بخوام...خدایا کلا بگم یه کلام...خدایا من کلا حالیم نیست... خدایا همه ی شواهد نشون می ده که من آدم عقل مندی نیستم...خدایا به قرآن همشم این طوری نبوده که کلا اصلا نخوام آدم باشم..نه...خدایا من خودمم از دست خودم عصبانیم...خودم از دست خودم عصبانیم...خلاصه لطفا خدایا یه کاری کنید من معنی کارامو قبل از این که انجامشون بدم بفهمم...بالاخره خدایا ما هم بندتیم، دوست داریم بفهمیم...اللهم صل علی محمد و آل محمد....

...وضعیت سفید، حمید نعمت الله...

.

.

.

پ.ن: پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست..از بس که گره زد به گره حوصله ها را...خودتان با صدای علیرضا قربانی بخوانید لطفا...

۰۸ آذر ۹۳ ، ۲۰:۰۲
ف.ص
پاتریک: یه هواپیما از جنسِ طلا میخریم.
باب اسفنجی: اما هواپیما از جنسِ طلا نمی تونه پرواز کنه.
پاتریک: ما دیگه پولداریم قوانین فیزیک رو ما تأثیر نداره!
.
.
.
مثلا یک صبح برسد که خوشحال از خواب بیدار شوم و خوشحالی ام جوری باشد که هیچ چیز رویش اثر نگذارد حتی قوانین فیزیک!


۰۵ آذر ۹۳ ، ۱۸:۰۵
ف.ص

امیدوارم اگه واقعا مردم یه نفر پیدا شه که عقل تو کله ش باشه و پرتم کنه تو رودخونه یا نمیدونم هر کاری بکنه غیر از گذاشتن تو قبرستون... اونم واسه اینکه مردم بیان و یکشنبه ها گل بذارن رو شکمم و این مزخرفات...وقتی مردی گل میخوای چی کار ؟

...ناتور دشت، جی.دی.سلینجر...
.
.
.
پ.ن: "همیشه سخت ترین جای کار اینه که تظاهر کنی هیچی نشده..."
۰۳ آذر ۹۳ ، ۲۲:۵۵
ف.ص

لرزش دست و دلم

از آن بود

که عشق

پناهی گردد

پروازی نه

گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق

چهره ی آبیت پیدا نیست.

و خنکای مرهم

بر شعله ی زخمی

نه شور شعله

بر سرمای درون

آی عشق آی عشق

چهره ی سرخت پیدا نیست...

۰۲ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۵
ف.ص

یکی از بدی های سرماخوردگی این است که نمی دانی دقیقا کجایت درد می کند...درست تر شاید این است که تمام روح و بدنت درد می کند...

.

.

.

دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ

از چهار سو گرفته مرا روزگار تنگ...


۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۳:۴۱
ف.ص

انما اشکوا بثی و حزنی الی الله...نه از یاران که از گردش روزگاران...

.

.

پ.ن:یک اصلی هم باید باشد که "غم با کسی گوی که از تو کم تواند کرد"...


۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۳:۰۷
ف.ص

پک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الا نوعی لجاجت با خود...و حتی لجاجت در تداوم نوعی عادت...عجیب ترین خوی آدمی این است که می داند فعلی بد و آسیب رسان است اما آن را انجام می دهد و به کرات هم...هر آدمی، دانسته و ندانسته به نوعی در لجاجت و تعارض با خود به سر می برد، و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود آدمی نسبت به خودش نیست...

...سلوک، محمود دولت آبادی...

.

.

پ.ن:صلح بده جان مرا و مرا ..کز جهت توست همه جنگ من!

۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۰:۳۷
ف.ص

"خیلی راحت است که آدم روز به همه چیز بی اعتنا باشد اما شب همه چیز فرق می کند..."

...ارنست همینگوی...

.

.

قدیمی ها می گفتند حتی اگر سرما هم خورده باشی شب ها گلو درد و سردرد بیشتری داری! در مورد سایر درد و ناراحتی های آدم هم باید همین طور باشد...شب ها هیچ غمی نیست که پررنگ نشود و سراغت نیاید...شب ها همه چیز فرق می کند!

۲۰ آبان ۹۳ ، ۰۰:۱۶
ف.ص

شکست مثل آدامس به مویِ آدم می چسبد...با یخ گذاشتن و گرم کردن هم وا نمی دهد. یا باید با همان آدامسی که به موهایت چسبیده بروی توی خیابان و مردم مسخره ات کنند و یا آن دسته مو را ببُری....

...رئال مادرید، محمد طلوعی...

.

.

.

پ.ن: یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِه...

۱۷ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۷
ف.ص

.

.

.

هر بیماری را شفا از طبیب و من بیمار از طبیبم..!

۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۷
ف.ص

مِنَ الْحُسَیْنِ بن علی بن ابی طالبٍ اِلی الرَّجُلِ الْفَقیهِ حبیب بنِ مَظاهِرٍ

امّا بَعْد یا حبیبُ، فَاَنْتَ تَعْلَمُ قَرابَتَنا مِن رسول اللّه ِ وَ اَنْتَ اَعْرَفُ بِنا مِن غَیْرِکَ وَ اَنْتَ ذُو شَیْمَةٍ وَ غیرَةٍ فَلا تَبْخَلْ عَلَیْنا بِنَفْسِکَ، یُجازیکَ رَسُولُ اللّه یومَ القیامه...

.

.

در تاریخ آمده است پس از شهادت حضرت مسلم، حضرت دوازده پرچم برافراشتند، هر کدام را به دست فردی دادند و دوازدهمی را نگهداشتند و فرمودند صاحب آن می آید...لذا نوشتند: حبیب...تو قرابت ما را به پیامبر صلی الله علیه و آله می دانی و تو بهتر از دیگران ما را می شناسی و تو شخص دارای اخلاف نیک و غیرتمندی هستی، از جان خود بر ما مضایقه مکن...رسول خدا در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد...


۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۵:۰۹
ف.ص

کَأَنِّی بِأَوْصَالِی تَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلَاءَ رِضَا اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْت‏...

.

.

در روایت است حضرت هنگام خروج از مکه خطبه ای می خوانند که در آن می فرمایند: گویا می‌بینیم بندها و رگهای بدنم را که قطعه قطعه می‌کنند گرگهای بیابانها مابینِ نواویس و کربلا.........رضای خدا، رضای ما اهل بیت است...

۰۸ آبان ۹۳ ، ۰۶:۳۶
ف.ص

مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى أخیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ؛

أَمَّا بَعْدُ فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ...وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ ...وَ السَّلَام‏.

.

.

.

نقل است که وقتی حضرت به سرزمین کربلا رسیدند در آخرین نامه ی خود به همین کوتاهی به برادرشان و سایر بنی هاشم در مدینه نوشتند: و اما بعد گویی هرگز دنیایی در کار نبوده و آخرت همیشگی بوده و هست... والسلام.

۰۵ آبان ۹۳ ، ۰۷:۱۰
ف.ص

عمرا حاضر باشم حرفی علیه روان شناسان کودک بزنم. آن ها زحمت می کشند، واقعا زحمت می کشند، می دانم و بنابراین آماده ام که چندتا از نظرات عجیب و غریبشان را کورکورانه باور کنم، حتی عبارت به فکر فروبرنده ای مثل " بچه ها دوست ما هستند" که هر چند جای سوال یا خنده های هیستریک دارد اما احتمالا می شود ریزگردهایی از حقیقت در آن پیدا کرد. چیزی که اصلا اعصابش را ندارم تمایل روزافزون روان شناس هاست به اصرار بر این که بچه ها واقعا آدم هستند!!

...آسپرین کجاست، جین کر...

.

.

.

پ.ن: اصلا یکی از دلایلی که کار با پسربچه ها را بیش تر از دختر بچه ها دوست دارم این است که معلم و مدرسه را به هیچ می انگارند!

۳۰ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۲
ف.ص
شِرِک: غول ها مثلِ پیازن.
خر: بو میدن؟
- آره! یعنی نه.
- باعث می شن ما گریه کنیم؟
- نه.
- ولشون بکنی زیرِ آفتاب قهوه ای می شن و شروع می کنن به جوونه زدن؟
- نه! غول ها لایه لاین پیازها هم لایه لاین...فهمیدی؟ ما هر دوتامون لایه لایه ایم!
- اوه هر دوتون لایه لایه این! خب می دونی...هر کسی پیاز دوست نداره!
۲۶ مهر ۹۳ ، ۰۷:۱۲
ف.ص