مناسبات اجتماعی(۶)
جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ب.ظ
- ولی ما که دیگه انسان اولیه نیستیم.
ـ چرا، چرا، هستیم. هنوز آدمای ناسازگار طرد می شن.
گفتم: منظورت آدمایی مثل منه؟
گوردی گفت: و مثلِ من.
گفتم: خب پس ما یک قبیله ی دو نفری ایم.
یک دفعه احساس درونی ای بهم گفت گوردی را بغل کنم و یک دفعه احساس درونی ام به گوردی گفت مانعم بشود.
گفت: احساساتی نشو!
آره حتی آدم های غیر عادی هم از بروز احساسات خودشان می ترسند...
...خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ پوست پاره وقت، شرمن الکسی...
.
.
پ.ن: زندگی در میانِ مردمانی اهلِ سیاست سخت می شود گاهی...
۹۴/۰۵/۰۲