بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

شُد خزان به پایت بهار باور من...

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

خوابم نمی برد... روشناییِ چراغِ کوچه می افتاد توی اتاقم و نمی گذاشت بخوابم. دلم می خواست از خانه می زدم بیرون... دلم گرفت... دلم می خواست بزنم به چاک... خودم تنهایی... بزنم زیر همه چی...همه چی غیر از آن چه دلم می خواست... دلم می خواست فدایی می شدم.. از سر همه چیز می گذشتم... مثل فدائیان حسنِ صباح...!

...جعفر مدرس صادقی...


پ.ن.١:عید نوروز را دوست ندارم همین طور بهار را... این نشانه ی خوبی نیست...می دانم...

پ.ن.٢: دل خوشی های مرا هجرانِ لامذهب ربود...

۹۲/۱۲/۲۸
ف.ص

نظرات  (۳)

در رابطه با پ.ن دومت : من چی ام دقیقا؟  قاق؟؟  غاغ؟؟ قاغ؟؟  یا غاق؟؟؟؟ 
دومندش هم جو نده! صرفا نشانه ی بلوغ فکریه!!  
سومندش هم کوفت!! 
پاسخ:
نمیخوام دلداری نده...همون سومندش کافی بود چرا زحمت کشیدین:))
شادی برای تو غم عالم برای من... هعییییی
لازم نکرده! پاسخ سوال اول منو بدهههه :/
پاسخ:
تو هم جزء همون دلخوشی هایی که ربوده شدی بابا:)
می دهم خود را نوید سال بهتر،سالهاست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی