ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی(٢)
پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ب.ظ
می گویند که محمود غزنوی از دارالحکومه اش به خرقان آمد تا شیخ را زیارت کند پس رسول فرستاد که شیخ را بگویید که سلطان برای تو از غزنین بدینجا آمد؛ تو نیز برای او از خانقاه به خیمه او درآی. و رسول را گفت اگر نیاید این آیت برخوانید که خدا فرمود: ای آنان که ایمان آوردید فرمان برید خدا را و رسول را و اولیای امر از خودتان را.
رسول پیغام بگزارد.
شیخ گفت: مرا معذور دارید.
این آیت بر خواندند؛ شیخ گفت: محمود را بگویید که چنان در" فرمان برید خدا را" مستغرقم که در " فرمان برید رسول را" خجالتها دارم؛ چه رسد به اولیای امر!
رسول بیامد و به محمود باز گفت. محمود را رقّت آمد و گفت: که او نه آن مرد است که ما گمان برده بودیم!
...جوانمرد نام دیگر تو، عرفان نظر آهاری...
۹۲/۱۱/۱۷