چیزی شبیه خواب هایم شده ام...
شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۲ ب.ظ
در خواب هایم هیچ چیز سرجایش نیست ...دشمنانم دوستانم هستند و دوستانم من را نمی شناسند...کسانی که سال هاست رفته اند برگشته اند و جوری هستند که انگار همیشه بوده اند...و کسانِ از یاد رفته ام را به یاد می آورم اما نام هیچ کدام را بلد نیستم........آدم خودش که بی سر و ته می شود خواب هایش هم بی محتوا می شوند لابد!
پ.ن.١: - بابا راس می گن که مامان از دست تو دق کرد و مرد؟
- نه من از دست مادرت دق کردم!
- اما وقتی تو مُردی مادرم زنده نبود.
- زنده نبود اما من هر شب خوابشو میدیدم.
- منم هر شب خواب تو رو میبینم.
- پس بپا دق نکنی!
...گاو خونی...
پ.ن.٢: "همین چند روز پیش فکر می کردم می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم... از همین چند روز پیش هیچ کس شبیه تو نیست...."
۹۳/۰۳/۱۷