بهار بود و تو بودی و عشق بود و ...امید؟
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ق.ظ
گاهی چنان درین شبِ تب کرده ی عبوس...پای زمان به قیر فرو می رود که مَرد..اندیشه می کند که شب را گذار نیست......
.
.
.
پ.ن: به یادگار کسی دامن نسیم صبا..گرفته ایم و دریغا که باد در چنگ است...
۹۵/۰۱/۰۸