بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

امروز بر هیچ اندوهگینی تافتی؟

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۹ ب.ظ

گفت خیلی می ترسم..گفتم چرا؟ گفت چون از تهِ دل خوشحالم! این جور خوشحالی ترسناک است..پرسیدم آخر چرا؟ و او جواب داد وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است تاچیزی را از آدم بگیرد...

...بادبادک باز، خالد حسینی...

.

.

.

.

پ.ن.١:صبح های زود آفتاب درست و حسابی درنیامده با مامان میرفتیم پارک سر کوچه خانه ی ما مثلا پیاده روی سریع . اما بیشتر میرفتیم که دور از هیاهو یک ساعتی با هم باشیم...با هم از سریالهای مشترکی که هر دو دنبال میکردیم .. از گیاهان دارویی برای زانو درد و سردرد.. از مطالبی که مامان سر کلاس یاد گرفته بود..از نوه ی همسایه که به حرف افتاده...از هر دری سخن میگفتیم...گاهی هم فقط سکوت میکردیم و به صدای قدمهای هماهنگمان روی آسفالت زمین والیبال وسط پارک گوش میکردیم...قند توی دلم آب میشد وقتی این جور باهم بودیم... تا فردا صبح که دوباره نوبت پیاده روی می شد همش در دلم آواز میخواندند... آوازهای شاد...

پ.ن.٢: بعد از مرگ عزیزت هیچ چیز مثل سابق نخواهد شد حتی اگر هر روز لبخند بزنی و به انا الیه راجعون دلت قرص باشد باز هم در روحت حفره ای است که باعث می شود هیچ چیز مثل سابق نشود...مخصوصا مادرِ مادر از دست داده ات...

۹۷/۰۳/۲۷
ف.ص