بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

بی کمپلکس

هذا مقام المستوحش الفرق...

شوق است در جدایی و جور است در نظر!(١)

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱ ق.ظ
" خانم عزیز من، الان که نفس آخر من است و بعد از نوشتن این نامه تیرباران خواهم شد از دور با این حالت که با کمال استقامت و قوت قلب به جز تو یاد دیگری نیستم می میرم. در صورتی که تو در نظر منی. این کاغذ مرا صفوت السلطنه به شما می رساند و یادگار آخر من است که پیش تو می ماند. نگویی مرا فراموش کرده... زنجیری که تو در وینه به من یادگار داده بودی به گردن من است که زنجیر را خواهش کردم کسی از گردن من بیرون نیاورد. افسوس می خورم که دیدار تو را که بهترین آرزوی من بود، در امامزاده جعفر ورامین در نفس آخر به گور بردم. از خدا سلامت تو را می خواهم و تو را به خدا می سپارم. نعش مرا اگر قولی که به من داده اند به شهر آوردند،هر کجا که خودت میل داری بده دفن کنند. این بدن سوراخ سوراخ من با یک گرمی مفرطی تو را وداع می کند. دُرّی و سایر را از طرف من سلام برسان. 48 هزار تومان اسکناس و 14هزار مناط روسی در جیب دارم نمی دانم به تو خواهند داد یا خواهند برد.           دوست گرفتار تو - علی        چهارشنبه 16شهر رمضان 1329"

...از مقاله "نامه تیرباران شده" نوشته جلال فرهمند...


نویسنده نامه علی خان ارشد الدوله نوه ی یکی از سردارن ارشد قاجار بوده که از قضا از طرفداران محمدعلی شاه در جریانات مشروطه بوده که جایی نزدیکی های ورامین به دست یپرم خان دستگیر و کشته می شود.

پ.ن :اصلا هی نشسته ام و این نامه را می خوانم و به عکس اخترالدوله ی تپل مخاطب این نامه نگاه میکنم...اصلا من آدم حسودی نیستم . اصلا به من چه که علی خان از این اخترالدوله ی تپل خوشش می آمده است ...اصلا به من چه که این شازده ی قجری لحظات آخر مرگش را به یاد اخترالدوله ی تپل بوده است. اصلا به من چه که او در آن شرایط فقط به این فکر می کرده است که زنجیر اهدایی اخترالدوله ی تپل را از گردنش باز نکنند... اصلا به من چه مربوط که زیر نامه اش به اخترالدوله ی تپل امضا کند: دوست گرفتار تو... من اصلا آدم حسودی نیستم من فقط می گویم حالا شاید انقدر ها هم با هم خوب نبوده باشند هان؟ من فقط آدم واقع بینی هستم اما حسود نه! اصلا...



۹۲/۱۱/۱۲
ف.ص