در آینه بر صورت خود خیره شدم باز...
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ق.ظ
بچه دار شدن داستان رمزآلودیست...زن را برای مدتی از جامعه جدا می اندازد و یک روز ناغافل او را به آغوش جامعه پرتاب می کند بعد از هفته ها خلسه و فراموشی، دوباره به جنب و جوش در می آییم و همان آدم قبلی می شویم..همان آدمیم..محکم تر، سرسخت تر و با حواسی جمع تر از قبل، اما نه لزوماً بهتر...چرا که دیگر تنها برای خودمان نمی جنگیم، بلکه برای کودکمان هم می جنگیم...
...همراز، هلن گرمیون...
.
.
پ.ن.١: از سال ٩٨ نپرس..
پ.ن.٢: خب معلوم است که مادر شده ام ؟
پ.ن.٣: بیا برویم آن جا که بغل دارد...
۹۹/۰۱/۱۹